کندوان، شگفتانگیزترین روستای آذربایجان شرقی و یکی از شگفتآورترین روستاهای جهان است. نگین آذربایجان. از دور، روستا را به صورت مخروطهایی میبینی با روزنههایی در آن و نزدیکتر که میروی، سوراخها همان پنجرهها و درهایی میشوند که در مخروطها تعبیه شدهاند، بعضی از این سوراخها و روزنهها هم در اثر فرسایش سنگها در دل صخرهها ایجاد شدهاند. خانهای که در آن داخل میشویم، یک اتاق خواب کوچک دارد و یک اتاق نشیمن تقریباً ۹ متری و آشپزخانهای به اندازه کف دست که گوشه خانه و پشت پرده قرار دارد. همه زیراندازهای خانه، هنر دست زنان روستا است. پنجره ندارد این خانه، اما داوود میگوید: جای نگرانی نیست. هوا از لابهلای در اتاق میآید و میرود.
گردشگران در کندوان
داوود، راهنمای گردشگران در روستا است و خود اهل کندوان است و ساکن یکی از همین خانههای صخرهای. او میگوید: زمستانهای کندوان خیلی سرد است، اما داخل خانههای ما زیاد سرد نمیشود و با یک علاءالدین میتوانیم کرانها را گرم کنیم. اهالی، خانههاشان را <کران> مینامند.
معماری خانههای صخرهای روستا مربوط به قرنهای ۷و ۸ هجری است و قدمت بعضی از آنها به پیش از دوران اسلام هم میرسد و همین معماری صخرهایاش هست که آن را این همه معروف کرده است.
کندوان بیش از ۱۰۰ خانوار و تقریباً ۷۰۰ نفر جمعیت دارد که اغلب به کار کشاورزی و دامداری و صنایعدستی مشغولند. محلیها آن را کندوجان میگویند؛ به دلیل شباهت خانههای کلهقندیشان به کندوی زنبورعسل.
این طور حدس زده میشود که حمله مغولها مردم را به این روستای صخرهای سحرآمیز کشانده است.
میگویند نخستین کسانی که به کندوان قدم گذاشتند، ساکنان روستایی بودهاند به نام <حیلهور> – در ۲کیلومتری غرب کندوان – که در قرن هفتم هجریقمری برای در امان ماندن از حمله مغولها به دشتی در مقابل کندوان کنونی مهاجرت کردند و به تدریج درون کرانها را با دستهای خود خالی کردند و پناهگاهی امن برای خود به وجود آوردند.
اینجا حتی محل زندگی دامها در دل سنگ است. حفرههایی سنگی با درهایی چوبی که عکاسان پیدرپی از آنها عکس میگیرند و به بایگانی خود میافزایند.بلندی خانههای مخروطی شکل بیش از ۶۰ متر است و هر یک از آنها دارای ۲ تا ۴ طبقه هستند.
ارتباط طبقات بالایی کرانها با خارج، از طریق پلههای زیبایی از بدنه خودکران امکانپذیر است. طبقه همکف، بیشتر اصطبل و طبقههای دوم و سوم و چهارم مسکونی است. در بعضی موارد از طبقه چهارم به عنوان انبار هم استفاده میکنند.تعداد دقیق خانهها را به علت پیوستگی شاید نتوان به آسانی حدس زد، اما به نظر میرسد که خانههای این روستا در حدود ۱۰۰ واحد باشد که در هر طبقه آن معمولاً یک خانوار زندگی میکنند.
زیبایی نمای روستا
آنچه نمای روستا را جالبتر میکند، تقابل خانههای صخرهای و خانههایی به شیوه روستاهای معمولی است که در پایین کوه در کنار جاده ساخته شدهاند. گویا با گذشت زمان، تعدادی از مردم روستا برای آسودهتر زندگی کردن، خانههای صخرهای را رها کردند و در خانههای آجری ساکن شدند؛ اما زندگی در خانههای سنگی با ابتداییترین شیوه، هنوز از رونق نیفتاده و همین ویژگی است که کندوان را در میان روستاهای صخرهای دیگر برجسته ساخته است.
داوود میگوید: در فصل تابستان، به خصوص در شهریورماه، شاهد بیشترین تعداد گردشگر در کندوان هستیم. و شاید بشود از این فرصت نهایت استفاده مثبت را به عمل آوریم و نشان بدهیم که این منطقه چه قابلیتهایی برای جذب توریست دارد.
کندوان کجاست؟
کندوان از توابع شهرستان <اسکو> در ۶۵ کیلومتری جنوب تبریز قرار دارد. منطقهای ییلاقی واقع در بین رشتهکوههای <سهند> که مراتع سرسبزش عشایر زیادی را به آن سمت و سو میکشاند.
ضمن مقالهای در خبرگزاری میراث فرهنگی خواندم که منطقه خوش آب و هوای کندوان براثر انفعالات آتشفشانی کوههای سهند ایجاد شده است.
از دهانههای آتشفشان سهند و دیگر کوههای آتشفشانی در طول هزاران سال مواد مذاب بیرون میآمده است. این گدازهها در طول قرنها روی هم انباشته شده و کمکم برروی آنها پوستهای از سنگ با مقاومتهای مختلف ایجاد گردیده است. تودهها وگدازههای مذاب به دست باد و باران و برف در طی این همه سال به شکل کنونی که به معجزه طبیعت شباهت دارد، درآمده است.
تنها روستای صخرهای قابل زندگی
کندوان از بین ۳ روستای صخرهای در جهان که ۲ تای دیگر در <کاپادوکیا>ی ترکیه و <داکوتا>ی آمریکا قرار دارند؛ تنها روستای صخرهای است که زندگی هنوز در آن ادامه دارد.
روستاهای کاپادوکیا و داکوتا خالی از سکنهاند وکسانی که در آن آمد و رفت دارند، گردشگرانی از کشورهای دور و نزدیک هستند که جذب و محو تماشای این روستاها و جنبهها و جلوههای توریستی آنها میشوند.
در کندوان اما جا برای مسحور شدن، زمینههای بیشتری هست. زندگی از قرن ۷ در صخرهها جاری است و مردم همچون مردم روستاهای عادی، زندگی معمولی خود را سپری میکنند. آنچه غیرطبیعی است، برای گردشگران است که گویی چشمهاشان زندگی ابتدایی و غارنشینی را در تمدن امروز باور نمیکند.
مسجد روستا با ستونهای سنگی دارای ۵ طبقه است که از یک طبقه آن برای نماز استفاده میشده و باقی طبقهها برای امور دیگر. مسجد تقریباً ۱۰ سال است که در حال مرمت و بازسازی است، اما هنوز کار تعمیر آن به پایان نرسیده و در حال حاضر فقط مردان از آن استفاده میکنند. کران مسجد یکی از بزرگترین کرانهای روستا است.
این جا رسم نیست که دختران درس بخوانند. نهایت تا سوم راهنمایی. مدرسهای نیست که در آن تحصیل خود را ادامه دهند.
دختران یا به قالیبافی مشغولند یا به چیدن گیاهانی همچون گزنه، کاکوتی و… که خشک میکنند و به وسیله شوهران خود، آنها را در بازار کندوان میفروشند. بازاری که وقتی از کنار آن میگذری، بوی مارچوبه و زردچوبه و سبزیهای معطر، نفس تو را تنگ میکنند.
یکی از اهالی میگوید: دختر برای چه باید درس بخواند؟! آخرش چه میخواهد بشود؟ کارمندی با شندرغاز حقوق؟… درحالی که میتوانند بدون درس خواندن هم گذران زندگی کنند و با چیدن و فروش همین گلها و گیاهان دارویی، درآمد خوبی کسب کنند.عسل و گیاهانی که مردم کندوان از مراتع میچینند و به عنوان دارو آنها را میفروشند و نیز صنایع دستی، از محصولات مهم این روستا به شمار میرود.همچنین چشمه آب معدنی که یکی از چشمگیرترین جاذبههای کندوان ۶ هزار ساله است. آبی که اهالی میگویند دوای هزار درد است و به گفته کارشناسان در درمان سنگ کلیه معجزه میکند.
بزرگترین جاذبه گردشگری روستا
بزرگترین جاذبه گردشگری این روستای صخرهای، هتل آن است. هتلی که سالها پیش فقط شامل چند خانه صخرهای بود که همگی به یک هتل تبدیل شدند. هتل سنگی <لاله کندوان> که کارگران بومی و غیربومی بیش از ۸ سال به خاطر تراشیدن و شکل دادن آن عرق ریختند و زحمت کشیدند تا به این زیبایی درآمده است. هتلی با شبی ۱۲۰ تا ۲۵۰ هزار تومان برای هر مسافر.
لاله، نخستین هتل صخرهای در کشور است. ورودی این هتل، ۵ هزار تومان است. بیبرو و برگرد. و این خود نشان میدهد که چه هزینهای برای ساخت آن صرف شده است. این هتل در اسفندماه سال گذشته با حضور معاون رئیسجمهور، رئیس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و مدیرعامل شرکت توسعه گردشگری ایران افتتاح شد.
ساخت هتل توسط شرکت توسعه گردشگری ایران که جزو بخش خصوصی است، انجام شده است. یک میلیاردتومان تاکنون برای ساخت و فراهم کردن امکانات رفاهی آن هزینه شده است.
با کارگران هتل
هتل ۱۰ اتاق دارد و قرار است تعداد آنها را افزایش بدهند؛ اما به دست چه کسانی؟ کارگرانی از خود کندوان که ۸ سال سنگ برسنگ گذاشتند و آنها را تراشیدند، اما نه بیمه شدند و نه حمایتی از آنان به عمل آمد؟
کارگرانی که به گفته خودشان تا لب به اعتراض گشودند، از هتل اخراج شدند. شاید برای همیشه. کارگرانی که وقتی روبهروی هتل میایستی، هنوز آواز تیشه آنها را میشنوی و به یاد تیشه فرهاد کوهکن میافتی. فرهاد عاشق.
و آنان نیز انگار همچون فرهاد، ناکام. یکی در عشق به محبوب و اینان در عشق به زندگی مطلوب و معیشت زن و فرزند.
قربان فکری، یکی از کارگران هتل بوده که هیچوقت بیمه نشده است. این طور که خود او میگوید، دستش هم به جایی بند نیست.
داروهای گیاهی میفروشد: کاکوتی و گزنه و بادام و فندق و… با صورتی آفتاب سوخته که نشان از پرکاریهای همان روزگاران دارد.
قربان میگوید: تراشیدن صخرهها به عهده کارگران بود. کارگرانی از خود کندوان. چون هیچکس مثل خود ما که در صخرهها زندگی میکنیم، از مقاومت صخرهها خبر نداشت. حتی معماران و مهندسان. دستگاه و ماشینی هم در کار نبود؛ چون لرزشهایی که ماشین وارد میکند، احتمال ویران شدن صخرهها را زیاد میکرد.
<د.ن> ادامه صحبتهای قربان را چنین پی میگیرد: ما خیلی به قربان و بقیه رفقا گفتیم همه کاری نکنند. گفتیم که ساخت هتل برابر است با مهجوریت بخشهای دیگر روستا، ولی به گوش هیچکدامشان نرفت. حتی اعضای شورای روستا هم موافق ساخته شدن هتل بودند. آخر هم که بچهها را از هتل بیرون کردند و آنچه را ما پیش از این گفته بودیم، خودشان به چشم دیدند.
در آخر میفهمم که همسر خود <د.ن> که این همه سنگ قربان و دیگر <رفقا> را به سینه میزند و این همه ساز مخالف باهتل و عوامل آن را کوک میکند؛ خود کارمند هتل لاله کندوان است.
اسماعیل جامعی اسکویی، مدیر هتل لاله کندوان میگوید: هتل هیچ قول و قراری با کارگران نگذاشته بود. هرچه بوده بین آنها و میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی گذشته است.
چون مزدکارگران تا دینار آخر پرداخته شده بود، شاید میراث فرهنگی قولهایی در زمینه بیمه شدن به آنها داده بوده باشد که بعید میدانم.
الان هم همان کارگران معترض در روستایی نزدیک کندوان که سالها مدفون بوده و به تازگی پیدا شده است، مشغول کارند.
جامعی میگوید: کارگران توقع استخدام شدن داشتند، درحالی که بعضیشان اصلاً سواد کافی نداشتند و برنامه ما این بود که نیروهایی استخدام کنیم که بتوانند با مهمانان داخلی روابط عمومی خوبی برقرار کنند و از عهده مهمانان خارجی هم برآیند. بیشتر نیروهای ما دستکم لیسانس را دارند و بعضیشان نیز به یک زبان خارجی مسلط هستند. به گفته جامعی، به هرحال نیروهای هتل در معرفی آن به گردشگران بسیار مؤثرند و سعی دستاندرکاران هتل براین بوده است که نیروها از میان بومیان انتخاب شوند.
از اینرو برای استخدام ۲۰ نفر فراخوان دادیم. ۱۰ نفر انتخاب شدند، اما فقط ۴ نفرشان پذیرفتند که با ما همکاری کنند. ما از خدا میخواستیم که نیروها از اهالی کندوان باشند، چون الان برای نیروهایی که از <اسکو> تا این جا میآیند، سرویس گذاشتهایم و هزینه رفتوآمدشان را برعهده گرفتهایم که این خود در زمستانها کمی دشوار میشود.
جامعی سپس درباره ظرفیت پذیرش هتل میگوید: با ۱۰ اتاقی که فعلاً دراختیار داریم و تمام امکانات رفاهی را هم دارد، اگر تخت اضافی برای اتاقها نگذاریم، میتوانیم ۲۶ نفر را پذیرش کنیم. ۲۶ نفر در ۳ نوع اتاق یا <کران>. اتاقهای ۱۲۰ هزار تومانی که ۱۷ درصد سرویسدهی دارد. اتاقهای ۱۸۰ هزار تومانی و کرانهای ۲۵۰ هزار تومانی که ۴ تختهاند و جکوزی دارند.
جامعی که ۲۸ سال سابقه هتلداری در هتل لاله تهران دارد، معتقد است که امکانات هتل کندوان از هتل لاله تهران خیلی بیشتر است.
مدیر هتل میافزاید: در مرحله دوم ساخت هتل که درآیندهای نزدیک آغاز خواهد شد و هماکنون در حال مذاکره با هتلداران مشابه خارجی هستیم، قرار است ۳۰ اتاق دیگر هم به این تعداد بیفزاییم. اتاقیهایی بالقوه که نزدیک همین هتل هستند چسبیده به آن و فعلاً صخرههایی بیش نیستند.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب